پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۱۲

منانگی

جهانی که انسان توانسته بشناسد تنها چهار درصد از کل هستی است. در این عظمت که تازه چهار درصد از کل هستی است، ما نقطه  ای که هیچ، ذره که هیچ،  یک چیزِ کوچک هستیم! اما بودگی مان حداَش میل می کند به صفر در این عظمت...  .تقلا می کنیم تا  در اطرافمان، در جامعه مان ، شاید در شهرمان، شاید در کشورمان و در نهایت  شاید فراتر ا ز مرزهای کشورمان  بسیار معروف و محبوب و بزرگ و مهم شویم .   منِ کش  داری رامی پرورانیم . می ترسیم از قضاوت شدن، تحقیر شدن، عقب ماندن، جا افتادن، استفاده نکردن. خوشحال می شویم از بالا بودن، رشد کردن، یادگرفتن، قدرتمند شدن، معروف شدن و بر صدر نشستن. و ترسیدن و خوشحالی در هیچ، هیچ هیچ.ابلهانه  هر روز منانگی را تکرار می کنیم .  

حل شدگی!

تصویر
چطور  انسان، در معادلات سیاست های ما وارد می شود؟ معادلاتی که سرمایه و تکنولوژی و زمان را در کنار انسان   به شکلی تعریف شده قرار می دهد و منافع انسان را حداکثر می کند. آیا انسان خصوصیت هایی شبیه به دیگر متغییر های مدل دارد؟ مثل سرمایه است با نرخ نهایی منفی؟ آیا مثل تکنولوژی در طی زمان بهره وری را بالا می برد؟ او، در ظاهر ، متغییری عجیب است. هنر و فرهنگ و شعور و روح دارد، او در نهان- از نظر ریاضی- حامل تعداد زیادی متغییر است. اما ورود انسان در معادلات بسیار کلیدی است. او دلیل اصلی تشکیل معادله است، او در هر معادله ای نقش ویژه ای به خود می گیرد :  براورد نیاز های او ماکزیمم می شود، مقدار کارش مینیمم می شود، خانه اش بزرگ می شود، تعداد فرزنذانش کنترل می شوندو...و لی چگونه نویسندگان معادلات به خود اجازه می دهند که ما را اینچنین ساده وارد کنند، آیا نمی ترسند که پیچیدگی های انسان  نتایج را برعکس کند؟ معادلات این چنینی به راحتی حل می شوند این روز ها. به گمانم دلیل  قابل حل بودنش حذف پیچیدگی انسان مدرن است که او را قابل پیش بینی می کند. او از خود نشانه های یک متغییر رام و بی آزار را نشان

کار آیی

جواب به یک سیاست اجتماعی مثل بالا بردن میزان بیمه برای سالمندان، از سمت دولت جوابی از سمت مردم دارد.  در چنین شرایطی سازمانی دولتی جایگزین  فرزندان برای نگهداری  از پدران و مادران سالمند می شود. در این مدل سیستم اجتماعی با پس انداز جمعی امکانات خوبی برای سالمندان فراهم می کند. فرزندان،  از نگهداری و مراقبت از والدین در دوران پیری، آسوده می شوند. آنها می توانند راحت تر کار کنند و برای جامعه کارا تر باشند.  در ظاهر این  جدایی سالمندان از خانواده و فرزندان و سپردن او به مراکز تخصصی  می تواند جسم او را سالم تر نگاه  دارد:  او از امکانات بهتری برخوردار خواهد شد  و در شرایط آرامی -درظاهر - زندگی خواهد کرد.  نیرو های  متخصص بهداشت، تغذیه و  روان شناسان از او نگهداری می کنند و در دراز مدت میانگین سن جامعه( امید به زندگی) بالا خواهد رفت. جوان تر ها نیز بیشتر و بهتر به کارهای تخصصی خود می رسند  و  اینچنین جامعه پس انداز مناسب را برای ایجاد و بهینه کردن این  مراکز کسب خواهد کرد.  این ها همه در کل  کارایی سیستم اجتماع را بالا می برد و ما را به  بهینه اجتماع نزدیک تر می کند.  این بهینه

زندگی مدرن ما

در خانه ای زیبا، با حیاطی بزرگ تعدادی مادر بزرگ و پدر بزرگ دوران سپری می کنند. در کشوری که مشهور است به بالاترین سطح رفاه اجتماعی برای مردم اش و مخصوصا برای سالمندان. خانه ای با امکانات بسیار بالا، اتاق های مجهز، برنامه غذایی فوق العاده، حیاطی زیبا و تک پرستاری در شب برای تعدادی سالمند. درد، نشانش تنها در پشت بهشت زهرا ، در کهریزک، در خانه های سالمندان آنجا با امکانا ت کم نیست. نشانش اینجا هم هست، فقط با اندکی مخفی کاری. درد درد است، مهم نیست روی تخت مکانیزه و مدرن باشی یا گوشه ای از یک اتاق شلوغ . دردی در تنهایی عمیق و عادت شده که از برق چشمان خوانده می شوند. در ثروتمند ترین کشور دنیا هم که باشی می بینی اش، حتی شاید بیشتر و عمیق تر. گاهی بهترین تجهیزات و بالاترین امکانات همه اش به چند ساعت هم صحبتی با یک دوست ِ همدرد همسانی نکند. اینجا همان درد ها و همان غم ها هست، فقط باید یک لایه داخل شوی و بخواهی که سرت را به سمتش بچرخانی.