حل شدگی!



چطور  انسان، در معادلات سیاست های ما وارد می شود؟ معادلاتی که سرمایه و تکنولوژی و زمان را در کنار انسان   به شکلی تعریف شده قرار می دهد و منافع انسان را حداکثر می کند. آیا انسان خصوصیت هایی شبیه به دیگر متغییر های مدل دارد؟ مثل سرمایه است با نرخ نهایی منفی؟ آیا مثل تکنولوژی در طی زمان بهره وری را بالا می برد؟ او، در ظاهر ، متغییری عجیب است. هنر و فرهنگ و شعور و روح دارد، او در نهان- از نظر ریاضی- حامل تعداد زیادی متغییر است.
اما ورود انسان در معادلات بسیار کلیدی است. او دلیل اصلی تشکیل معادله است، او در هر معادله ای نقش ویژه ای به خود می گیرد :  براورد نیاز های او ماکزیمم می شود، مقدار کارش مینیمم می شود، خانه اش بزرگ می شود، تعداد فرزنذانش کنترل می شوندو...و لی چگونه نویسندگان معادلات به خود اجازه می دهند که ما را اینچنین ساده وارد کنند، آیا نمی ترسند که پیچیدگی های انسان  نتایج را برعکس کند؟
معادلات این چنینی به راحتی حل می شوند این روز ها. به گمانم دلیل  قابل حل بودنش حذف پیچیدگی انسان مدرن است که او را قابل پیش بینی می کند. او از خود نشانه های یک متغییر رام و بی آزار را نشان می دهد، با میانگین مشخص و واریانس قابل پیش بینی. حالات، رفتار، منش، علایق و حتی تغییراتش هم مشخص است. او را با مشخصه  های خاصی از یک متغییر می توانی وارد معادله ات بکنی و با اندکی پیچیدگی ریاضی حلش کنی. انسان که سراسر ایده و انگیزه و پیچیدگی بوده  حالا ساده می شود در یک معادله
ساده گی که شاید، تولید را زیاد کند، کارایی را بالا ببرد، تکنولوژی را رشد دهد،  کار کردن را کم کند، سن را افزایش دهد و ما را راحت ماکزیمم و مینیمم کند. اما در این میان ما به راحتی در عین تمام پیچیدگی های این معادلات حداکثر سازی ما ساده شده ایم، سادگی که هیچ گاه به عنوان هزینه در معادلات وارد نمی شوند..

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

منانگی

مردم