حال نوشت


 نوشتن از”خود“ کاربی فایده است. ”خود“ به معنای خود، مفهومی است نا گفتنی و بی معنی برای دیگری. اگر دیگری با خواندن و یا شنیدن حالِ خودِ دیگری، به وجد بیاید، بیشتر به خاطر وجد مشابهت هایی به ”خود“  بوده است.

اینکه من امروز”ایکس“ را دیدم ویا درولایت استکهلم هوا بارانی بود و اِی وای که هوا در حال سرد شدن است و این هوا چرا اینقدر زود تاریک می شود و چقدردرسها سختند و زندگی در اینجا بیشتر در دنیای مجازی است وچنین وچنان، همه برای آن که درولایتی گرم نشسته، و”وای“ را دیده و هوایش خوب است و به این زودی ها هم تاریک نمی شود و کاری با درس ندارد و از ترافیک و جمعیت شاکی است  وفلان وبهمان، وصف حال من چه فایده دارد؟ وقتی از شنیدن وصف حال من حال می کند که در همین ولایت نشسته باشد، ”ایکس“ را دیده -اگر هم  ندیده، شبیه اش را دیده - سردی هوا را حس کرده، به دنبال اتوبوس دویده، تاریکی هوا حدود ساعت ۳ به عمق وجودش رفته  و درد وخوشی  مشترکی  دارد. خود را تنها با خود نوشتن به شکلی دوباره به نظر دیگری می رسانیم تا درانجا که مشترکیم با هم حال کنیم. ”خود“ نویسی بیشتر مقوله ای می شود در باب هم حسی و درک مشترکات برای حالی به طول چند دقیقه و عمقی به طول چند میلیمتر.

اما این نوشتن از بابی دیگر شاید بتواند برای "خود" با فایده باشد. ادم، کمی خود را بازبینی می کند. می فهمد در روز چه کاره بوده و چه کاره نبوده: بلند شده، دوش گرفته، دانشگاه رفته، کافی و کیک خورده، درس خوانده، ایمیل زده، کلاس رفته، ناهار خورده، فلان حس نوستالژی را داشته، شاد وغمگین شده، تحت تاثیر رفتاردیگری قرارگرفته، حرف زده، اخبار خوانده و خوابیده. اگر این ها را برای چند روزی بصورت مستمر در جدولی مرتب بنویسیم، خود را بسیار تکراری پیدا می کنیم.انسانی با مشخصه های یک متغییر نرمال خواهیم یافت-میانگینمان مشخص  است و واریانسمان کم.
به نظر تنها عاملی که شاید می تواند این تکراری ها را به شکلی منحصربه فرد درآورد و به قولی جانش دهد، همان “ایمان” است. “ایمان” به کاری که می کنیم-حتی اگر تکراری باشد. همان که  گفتنی نیست و دلایل محکمی برای ثابت کردنش به دیگری  نداریم. ایمان به ”خود”ی که دیگری به ندرت از ان درکی پیدا می کند، بهتر است از آن به دیگری نگویی، در”خود”اش، ”خود”اش را نگه داری تا خودش را تلف نکند.

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

منانگی

مردم